-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 23:33
او خودش از تو دلتنگ تر است ... امشب آسمان دلتنگ تر از آن است که برای دلتنگی تو هم بگرید امشب آسمان بارانی تر از آن است که پناهگاهی برای بغضت باشد تو هم دلتنگ تر و گریان تر از آنی که غصه های عشق را به امانت بگیری پس آزاد باش .. تا آسمان افسوس نداشتن پناهگاه بغضت را فرو دهد آزاد باش و رهایش کن تا دیگر ذهنت را نیازارد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 فروردینماه سال 1384 03:31
این تویی؟ آیا به راستی این تویی؟ در آرزوی توام و در تو جستجوی تو، اما تو را نمی یابم ... می بینمت چشمانت را، لبانت را،بازوانت را و تنت را ! اما تو کجایی ؟ آه ! کجایی که تو را سخت گم کرده ام؟ دوست می دارم در تو : بوی خوش را و نه شکوفه را، نبض را و نه جسم را، وزش آرام باد را ، در میان احساست و نه احساسات خشک و خشن را،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 فروردینماه سال 1384 03:23
وقتی وقتی که شب پردهای می شود بر نسیم و کنار میرود وقتی که یک تنهایی هزارساله در من حلول می کند وقتی که دیواری نیست میان من و تو از همین راه دور وقتی که در یک لحظه رعدی در دل هر دومان میزند و بارانی در دل یکیمان کافیست تا هر دو خیس شویم، تنها یک تلنگر، یک اشاره، یک حرف کافیست تا فاصله تبخیر شود!!! و نگاهم از همین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 فروردینماه سال 1384 03:19
گروهی به آخرین پله نردبان میرسند و تازه در می یابند که تمام زندگیشان به عبث گذشته است آری رسیده اند اما به کجا؟ رسیده اند به جایی که برای آن جنگیده اند،با چنگ و دندان، و بسیاری دیگر را سکوی پرش خود ،یا پایمال صعود خویش کرده اند... اکنون به اوج رسیده ای ... ولی چه در کف داری ؟ در می یابی که تمام زندگی را تلف کرده ای،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 فروردینماه سال 1384 03:05
جام شوکران این جا گویی ... صدای انسان هرگز به گوش نخواهد رسید، تنها بادهای عصر سنگی؛ بر دروازه های سیاه می کوبند، این جا گویی ... در زیر این آسمان تنها من زنده مانده ام، زیرانخستین انسانی بوده ام؛ که آرزوی جام شوکران کرده ام!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 فروردینماه سال 1384 02:52
اگر سراغ من آمد به او بگو روزی اگر سراغ من آمد به او بگو: من می شناختم او را ، نام تو راهمیشه به لب داشت ، حتی در حال احتضار! آن دل شکسته عاشق بی نام و بی نشان ، آن زن بی قرار، روزی اگر سراغ من آمد به او بگو: هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود و گفتگو نمی کرد جز با درخت سرو در باغ کوچک همسایه ! شبها به کارگاه خیال خویش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 فروردینماه سال 1384 02:01
پدرم آهسته رفت مثل شبنم از روی گل اما برنگشت مثل شبنم در صبح بعد آرام افتاد مثل یک ستاره از غروب تابستان و سریع گم شد مثل خرگوشی در دل جنگل ماهرو و چابک آن قدر که نمی شد باور کرد پدرم مثل یک ستاره رفت کاش می ماند و مثل کودکی هایم ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 فروردینماه سال 1384 02:18
پری دریایی این عکسی از یک پری دریایی هست. وای خدا چه نازه.راستی چرا اینقدر پری دریایی به زیبایی معروفه. ولی خداییش عجب کیفی داشت که موقع شنا یه پری دریایی دریایی ببینی که دم و باله داشته باشه.کاش زنشم پیدا میشد.!!!
-
سال نو مبارک کوچولوی عزیزم
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1384 04:43
-
تقدیم به بهترین تعبیر واژه ی مهر
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 01:13
در نگاهش زندگی را یافتم شوق بودن بندگی را یافتم غرقه ی دریای چشمانش شدم تازه آن دم زندگی را یافتم دلبری را پیش از او آموختم بعد از او دلدادگی را یافتم پیش از او در جمع هشیاران بودم در کلاس عشق او دیوانگی را یافتم بعد از آن دیوانگی شد پیشه ام در همین دیوانگی فرزانگی را یافتم شمع محفل بودم و پروانگان گرد وجود حال او شمع...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 00:45
زندگی خلوتی آراست که من باشم و تو بی گمان آیینه ای خواست که من باشم و تو در ازل لطف خدا خواست که من باشم و تو به چه زیباست چه زیباست که من باشم و تو آرزوی گل مریم.گل پونه. گل ناز آرزوی همه گلهاست که من باشم و تو عود و اسپند و حنا چون باشند همه اسباب مهیاست که من باشم و تو زندگی خواب و خیالیست که من باشم و تو زندگی یک...
-
آنوقت که زمین زمستان شد ....
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 18:12
آنوقت که زمین زمستان شد .... صدای پای باد میان کاغذ پاره های من صدای ضربه سم اسب میان جوهرهای نامه تو دور شدن قاصدکی از من بدون اینکه خبری از تو بدهد نامه ات را خواندم در آخرین خط نوشته بودی می روی ..... آنوقت بود که آخرین برگ زرد از روی درخت افتاد و زمین زمستان شد
-
کلمات...
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 17:59
کلمات... مناسب ترین کلمه : خدا زیبا ترین کلمه : عشق پر احساس ترین کلمه : محبت پر معنا ترین کلمه : نگاه عالی ترین کلمه : دوستی تلخ ترین کلمه : جدائی دردناک ترین کلمه : خیانت بد ترین کلمه : تمسخر و آشناترین کلمه ... تو
-
ستاره مقوایی
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 17:39
-
تولدت مبارک
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 17:21
روزی که تو به دنیا اومدی روزی که به دنیا اومدی داشت بارون میومد .... اما اون روز هوا ابری نبود .... این فرشته ها بودن که داشتن گریه می کردن چون یکی از اون ها داشت به زمین میومد .....
-
من میرم
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 15:09
به ساعتت نگاه نکن میدونم باید برم لا اقل بذار بفهمم چی اومد باز به سرم انقده حرف خداحافظی نزن تلخه صدات نمیخوام با تو بودن رو حالا از یاد ببرم تو هنوز کوه غروری دلتم غرور میخواد نه دیگه خورشید قلبم تا ابد در نمیاد اومدن کار تو بود رفتنم کار توئه کاش از این اومد و رفتت یه کسی خبر میداد حالا تو خیلی غریبی با چشام با...
-
شازده کوچولو
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 15:04
شازده کوچولو، اثر جاودان آنتوان دو سنت اگزوپری، نویسنده معاصر فرانسوی تا کنون به بیش از صد زبان ترجمه شده. بر طبق یک نظر سنجی که در سال 1999 در فرانسه به عمل آمد ودر روزنامهء پاریزین به چاپ رسید، شازده کوچولو محبوب ترین کتاب در قرن بیستم بوده و از این رو « کتاب قرن » نام گرفته. این کتاب داستان شازده کوچولو و سیاره...
-
پیامی در راه
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 14:56
و پیامی در راه روزی خواهم آمد، وپیامی خواهم آورد. در رگها نور خواهم ریخت. و صدا در خواهم داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب آوردم، سیب سرخ خورشید. خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد. زن زیبای جذامی را، گوشواری دیگر خواهم بخشید. کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ! دوره گردی خواهم شد، کوچه ها را خواهم گشت، جار خواهم زد: آی...
-
رنج
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 14:53
رنج من نمی دانم ـ و همین درد مرا سخت می آزارد ـ که چرا انسان، این دانا، این پیغمبر در تکاپوهایش: ـ چیزی از معجزه آن سوتر - ره نبرده است به اعجاز محبت، چه دلیلی دارد؟ چه دلیلی دارد که هنوز مهربانی را نشناخته است؟ و نمی داند در یک لبخند، چه شگفتی هایی پنهان است! من بر آنم که درین دنیا خوب بودن ـ به خدا ـ سهل ترین کارست...
-
تا ابد برای اومیمانم
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 09:53
تا ابد برای اومیمانم خزان خستـــــه گلبرگ شکوفه ای روزگار من او ندارم فراتر از نفرت نسیم بهشت عاشق دلتنگ شهر سوخته یک شاخه گل تنهایی و محبت بر بال فرشتگان صدای فاصله ها مست می عشق چشمان بارانی من دقایق سرخ زندگی سرگشته ای تنها از تو تا بی نهایت لیلای بی مجنون دو پرنده یک پرواز تنها برای غرورم شکلات فندقی ستاره نقره ای...
-
شیرین تو میمانم
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 04:14
من هر شب غربتم را در آغوش می کشم و گونه هایم تر میشود! غربت اشکهایم هنوز رنگ انتظار دارد! بهار پشت گرده های خیس پائیز قدم می زند زندگی زیر پاهای سرنوشت له می شود!! و من هر روز زیر خاکستری ها گم می شوم و احساسم زیر دودها کبود ! چشمانم رنگ بغض می گیرد و دلم رنگ سنگ! ننه سرما غربت مرا با قصه های شیرین و فرهادش می شکند و...
-
عابرم................
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 03:43
کجاست لحظه های باورم کجاست صدای نم نم باران و غربت اشکهای خدا کجاست قاصدک پرواز و نمی آید صدای عشق و خوشتر از آن صدای پرواز با عشق من گنگ تر از همیشه بی نگاهی و بی کلامی که حدیث ماندن در آن باشد می نویسم!!! کجا بروم؟ من لحظه ای ندارم من ساعتها را برای با خدا بودن به شب فروختم و شاید برای مردن زیر بار هق هق هایم!! نغمه...
-
یا عشق...!
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 03:20
یا عشق...! دیشب وقتی بارون اومد دلم پشت شیشه ها هی مرد و هی تپید! عشق بوی حسین می داد و بوی گند بی معرفتی لا به لای سطر های زندگی نبود یادمه قبلنا که زیر بارون راه می رفتم دنبال یه سر پناه برای خودم نبودم زیر بارونا دنبال یه سر پناه برای دلم بودم..! هر تپش قلبمو به رخ قطره های بارون می کشیدم و ادعای عاشقی داشتم! حالا...
-
انتظار
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 03:18
من در میان بغضهای نیمه جان تو را می جویم در میان غروبی که طلوع را در کالبدش کشتند در میان پروازهایی که مانند هجرت بود و در میان اشکهایی که گاهی دلگیر تر از همیشه بهت میشود! من در غربت عشق ، تو را می جویم و پییچک همسایه هر روز نوید آمدنت را می دهد زندگی...! بهانه بودنم نیست ... بهانه بودنم انتظـــــــــــــــــــــار...
-
آسون میشکنه........
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 02:36
-
درد تنهایی.....................
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 02:33
-
آیا می رسد؟
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 02:22
آیا می رسد؟ آیا می رسد روزی که به جای پر پر کردن گل بر سر مزاری٬گلی بکاری؟ روزی که به جای اشک بر سر مزاری٬لبخند شادی بر لب داشته باشی؟ روزی که به جای رخت عزا٬لباس عید بر تن کنی؟ روزی که دیگر مرده پرست نباشی؟ آری می رسد اما... آیا آن روز در کنارت هستم؟
-
عشق نافرجام
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 02:16
عشق نافرجام تو به او می اندیشی و گذر ثانیه ها نمی کاهد از این اندیشه من چنین اندیشه را به لغت عشق معنا می کنم اما... او نمی اندیشد و گذر ثانیه ها وا نمی داردش به اندیشه ای من نمی خواهم این اندیشه را به کلامی بکنم تعبیری لیک می گویم... این عشق نافرجام است
-
راه نرفته
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 02:14
راه نرفته هزار راه نرفته... مرا به کدام راه می بری آیا این همان جاده ی انتظار نیست آیا این همان جاده ی مه آلودی نیست که آخرش ناکجا آباد است به این راه پا می نهم حتی... اگر آخرش ناکجا آباد باشد
-
آغازی دیگر
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 02:07
آغازی دیگر