-
این کیست؟
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 02:02
این کیست؟ این کیست که به ستیز با گل برخواسته؟ این کیست که گل را در گلدان حبس کرده؟ مگر جای گل در باغ نیست؟ به این ستمگر بگوئید که روزی فغان گل به گوش همگان می رسد به این ستمگر بگوئید روزی رسوا می شود به این ستمگر بگوئید... جای گل در گلدان نیست
-
... یادم هست ،یادت نیست
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 01:35
... یادم هست ، یادت نیست روز پائیزی میلاد تو در یادم هست روز خاکستری سرد سفر یادت نیست ناله ناخوش از شاخه جدا ماندن من در شب اخر پرواز خطر یادت نیست تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندست نیزه برباد نشسته است سپر یادت نیست یادم هست یادت نیست خواب روزانه اگر در خور تعبیر نبود پس چرا گشت شبانه در به در یادت نیست من به خط و...
-
سرگردان ...
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 17:44
سرگردان ... در خیابان بی هدف پرسه می زنم ساختمان های عمودی جدولهای افقی ... درختهای مورب و مکعب های چرخ دار تیرهای چراغ و تابلوهای رانندگی ...چراغ چشمک زن ..... سرم را پائین می اندازم و به جدول های کنار خیابان چشم می دوزم هیچ ..... همه پوچ ...... بی هیچ نتیجه ای ... دستانش در جیبش و بی هدف به دنبال نتیجه ! می بینمش...
-
تقدم به پیچکم
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 17:31
-
دیدار واپسین
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 17:13
دیدار واپسین باران کند، ز لوح زمین، نقش اشک، پاک آواز در، به نعرة توفان. شود هلاک بیهوده می فشانی اشک این چنین به خاک بیهوده می زنی به در، انگشت دردناک. دانم که آنچه خواهی ازین بازگشت، چیست: این در به صبر کوفتن، از درد بی کسی است. دانم که اشک گرم تو دیگر دروغ نیست: چون مرهمی، صدای تو، با درد من یکی است. افسوس بر تو...
-
تقدیم به پیچک عزیزم(پریچهر)
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 17:02
سال سختی بود .... ( همیشه هم نباید همه چی به هم ربط داشته باشه ... ) سال سختی بود ... سال باد .... سال طوفان ... سالی بدون مترسک و حمله ملخ ها به مزرعه هستی .... سالی بدون وجود قاصدکها هیچ کس از هیچ کس خبر نداشت سال متلاشی شدن کوه ها و خشک شدن دریا ها و آن سال سالی بود که تو دیگر نبودی و بعد از آن ... دیگر سالی وجود...
-
همیشه میمانم
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 02:12
-
در برف گام بر می دارم
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 01:56
-
آسمان شب .....
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 23:53
آسمان شب ..... خورشید سقوط میکند .... ماه را بالا می کشد ستاره ها را اطرافش می چیند ...... چند تکه ابر از آسمان قرض می گیرد ..... و اینگونه شب شد ... بازکنار پنجره تکرار همان انتظارهای همیشگی ....... به دنبال ردپایی از تو در آسمان شب ....
-
تو برای من ...
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 23:32
تو برای من ..... دختری از پسری پرسید :آیا منو قشنگ می دونی ؟ پسر جواب داد : نه ! پرسید : آیا دلت می خواد تا ابد با من بمونی؟ گفت :نه ! سپس پرسید : اگر ترکت کنم گریه می کنی ؟ و بار دیگر تکرار کرد : نه ! دختر خیلی ناراحت شد .... وقتی برای آخرین لحظه با چشمانی که پر از اشک بود به پسر نگاه کرد ..... پسر دست هایش را...
-
یادگار یه دوست قدیمی
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 06:57
teeefous : sade tarine sadeha sade tar ast ey nazanin sade begam sadegiyat didani ast bia bebin
-
عشق به حسین عشق به همه خوبیهاست
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 06:44
... قفل ... شمع ... نمادی از انسان ... غم ... مشکل ... همین ...
-
باران
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 23:08
باران هر وقت که دلم برایت تنگ می شود می روم جایی دور .... پشت ابرها .... می گریم .... پس هر وقت باران آمد بدان که دلم برایت تنگ شده ....
-
شب یلدا ....
شنبه 1 اسفندماه سال 1383 21:37
شب یلدا .... انتظار آشنا ترین واژه برای تنهائیم است ولی این بار قرار بود بیایی خیلی زود و از میان ابرها برایم نور بیاوری خیلی وقت است که در میان این دیوارها راه را گم کرده ام اما امید آمدنت را بهانه می کنم و می نشینم خیلی دیر کردی ولی برایم عادت شده که بمانم اما این بار .... هم کوچه تنگ تر شده و هم زمان طولانی .......
-
انگار باران می بارد...
شنبه 1 اسفندماه سال 1383 21:13
آسمان را نقاشی می کند ... لبخندت خورشید گیسوانت چهارچوب پنجره ... میزی از انتظار چند صندلی از تنهایی های پشت پنجره بارانی از اشکهای دوری و چند شاخه خاطره روی گلدانی از ابر... هوا همیشه بارانی است از وقتی تو رفتی خورشید هم به خاطره ها پیوسته ... میز و صندلی ثابت است انتظار و تنهایی ... تکرار ساده ای از زندگی بدون تو با...
-
خیلی وقت بود دلم می خواست بنویسم ...
شنبه 1 اسفندماه سال 1383 21:05
خیلی وقت بود که دلم می خواست بنویسم اما نه جوهر داشتم ، نه کاغذ و نه حرفی برای نوشتن ... می خواستم از قلبهای تهی بنویسم از تمام نامهربانی ها و از گذشته هایی که همه به باد سپردند ... دلم می خواست از عشق بنویسم اما چیزی برای نوشتن نداشت ... صدای زوزه باد را می شنوم صدای پر شدن نفسها از خاکستر ابرهای خاکستری و درخت بی...
-
کاش این من نبودم ...
شنبه 1 اسفندماه سال 1383 20:55
کاش این من نبودم ... تقصیر خودم است جواب سخن عاشق بی پیشه را با سبدها گل هدیه پاسخ دادم ... برای هر " ع " سبدها اشک ریختم برای هر " ش " شبها را ماندم گریستم و برای هر " ق " قصیده هایی سراییدم ، کاغذهایی تر ... کاش این من نبودم ...
-
۲:تقدیم به طلوع آخر
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1383 04:38
تنها برای تو ... به یادت می خوانم با یادت اشک می ریزم و به خاطرت می مانم به یاد رویاهای بی باد به یاد یادهای آشفته اشکهای جاری در رود و خاطراتی روی آب ... نگاهت را به یاد می آورم ای یگانه ترین عنصر هستی و ای تنها دلیل رویای شبانه ... دریا ها را بدون تو می پیمایم و فقط یادت را به همراه دارم ای آبی ترین موج دریا ... کوه...
-
۱:سلام آشنایی
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1383 20:23
بنام خالق یکتا سلامی چو بوی خوش سیب سلام بهونه قشنگ برا نوشتنم من امروز به جمع شما پیوستم امیدوارم که به من کمک کنید تا بتونم در کنارتون باشم . خسته شدم اخه بلد نیستم فارسی تایپ کنم راستی یادت نره من خیلی دوستت دارم.