-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 03:20
بعضی از خاطرات رو میشه از دفترچه زتدگی پاک کرد. بعضی از خاطرات رو میشه توی جعبه گذاشت و برای صاحبش بازپس فرستاد. بعضی از خاطرات رو میشه به دار آویخت و بعضی از خاطرات رو میشه سوزاند... اما تکلیف خاطراتی که از بین نمیره.. سوزونده وپاک نمیشه چیه؟...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 01:38
حرف دل عشق آن نیست که یک دل به صد یار د هید عشق آن است که صد دل به یک یار دهید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 00:39
زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 04:15
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 03:39
لیلی و مجنون قسمت سوم در قسمتهای پیش خواندیم که پدر لیلی خواستگاری خانواده مجنون را نپذیرفت و اینک ادامه ماجرا: ... یک روز یکی از دوستان مجنون از سر دلسوزی و ترحم او را به کناری کشید و گفت: ای قیس! آخر این چه بلائیست که بر خود آورده ای؟ نه از حال و روز خودت خبرت هست نه از حال و روز دوستان و خانواده ات. تو در بند عاشقی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 09:03
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 08:44
امتحان ثلث سکوت ... نمی دانم کجا خواندم بر آب ٬ که هر چه بنویسی آب - باران نخواهد بارید ! - مهم آسمانی ست که بالای گریه هایت رازدار تکلم تشنگی ست . نمی دانم از کدام تشنه شنیده ام ٬ که همپیاله ی آسمان از خواب آب خواهیم گذشت . آیا اگر نترسیم برای بروز آن حرف نانوشته فرصتی باقی خواهد ماند !؟ -فرصتی نمانده است ... برو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 07:23
تا قیامت من میگم بهم نگاه کن تو میگی که جون فدا کن من میگم چشمات قشنگه تو میگی دنیا دو رنگه من میگم دلم اسیره تو میگی که خیلی دیره من میگم چشمات و واکن تو میگی من و رها کن من میگم قلبم رو نشکن تو میگی من می شکنم من ؟ من میگم دلم رو بردی تو میگی به من سپردی ؟ من میگم دلم شکسته است تو میگی خوب میشه خسته است من میگم بمون...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 07:12
هوای رفتن می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی و یه شب مهتابی باشه امشب می خوام از آسمون یاسهای خوشبو بچینم امشب می خوام عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم کاشکی بدونی چشمات رو به صد تا دنیا نمی دم یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگی حرفای رنگی...
-
تقدیم به دریا دریای با ذوقم
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 06:55
طلوع یک آدم ! وقتی سکوت بیانتهایت از جاده های خاکی فرا میرسد فریادهایم به آهنگی دلنشین میمانند وقتی سرمای جانت با صدای قشنگت میآید هرم رسوای تنم مزهی سرما را میچشد وقتی ازدحام آدمها هم تنهاییام را نمیشکند یاد نگاههای عطشناکت مرا فرا میگیرد * * * * * وای که این شبها چه بزمهایی با حضور یاد تو دارم و با طلوع...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 06:50
-
تقدیم به دریای دریا
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 06:39
میآیم ! میآیم تا شاید دستهای مهربانت شیرازهی از هم گسیختهی وجودم را ترمیم کند. میآیم تا شاید شانههای کوچک ولی استوارت تسکین دردهای کهنهام باشد. میآیم تا شاید بر وبرانه های کلبهی غم قلعهای از عشق بنا کنم. میآیم تا شاید پرواز را با بالهای زیبای تو بیازمایم. میآیم تا شاید زندگی را در سایهی سکوت کهکشانیات...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 03:15
در بینهایت چشمهایت در مخرج کسر مهربانیهایت مجموع خاطرات را بدست اوردم اما ... اما ... توان مهربانیهایت مرا به بینهایت برد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 00:40
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 22:19
دلقک توی این زندگی ساکت و سرد یه روزی یه دلقکی اومد و رفت مثل یک پرندهء غریبه بود از کنار بوم من پر زد و رفت دلقکی که عشق من برای اون مثل اون بازی رویه صحنه بود اون منُ برای قلبم نمی خواست اون دری تازه به روی من گشود دلقکی که با تموم گریه ها و خنده هاش گریه های بی غمش خنده های پُر صداش من یه بازیچهء شهر عشق اون اون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 22:08
دو خط موازی :: دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید. آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد . و در همان یک نگاه قلبشان تپید . و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند . خط اولی گفت : ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم . و خط دومی از هیجان لرزید .خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 21:56
سرگذشت می خروشد دریا. هیچکس نیست به ساحل پیدا. لکه ای نیست به دریا تاریک که شود قایق اگر آید نزدیک. مانده بر ساحل قایقی ریخته شب بر سر او، پیکرش را ز رهی ناروشن برده در تلخی ادراک فرو. هیچکس نیست که آید از راه و به آب افکندش. و در این وقت که هر کوهة آب حرف با گوش نهان می زندش، موجی آشفته فرا می رسد از راه که گوید با...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 21:47
لیلی و مجنون قسمت دوم داستان تا بدانجا پیش رفتیم که دلدلدگی قیس و لیلی به هم چنان آشکار گشت که مجبور شدند دو دلداده را از هم جدا کنند. و اینک ادامه ماجرا: ************* ... در این مدت مجنون به همراه چند تن از دوستانش که آنها هم غم عشق کشیده بودند هر شب به اطراف منزل لیلی می رفت و در وصف او ناله ها می کرد. روزها هم با...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 21:36
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 16:41
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 16:40
خیال دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود تو در کنار من بشینی محال بود هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود چشمان مهربان تو پاک و زلال بود پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری با تو چه قدر کوچه ما بی مثال بود نشنید لحن عاشق من را نگاه تو پرواز چشم های تو محتاج بال بود سیب درخت بی ثمر آرزوی من یک عمر مانده بود ولی کال کال بود گفتم کمی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 16:31
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 16:19
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 16:18
یا حق عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر برکنم اگه جای زندگیم تو بیابونا باشه اگه فرش زیر پام زمین خدا باشه اگه سرمای زمستون تنم و سیاه کنه اگه گرمای تابستون هستی مو تباه کنه بدونم دوسم داری صبر و طاقت می یارم چه کنم دوست دارم اگه ماه آسمون تنها چراغمون باشه اگه بوتهای خار گلای باغمون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 05:19
خلوتگاه دو عاشق تنها با تو ، فقط با قلب تو ، بی تو زندانی است این دنیای عاشقی با تو می گویم درد دلم را در این سکوت بی انتها می گویم راز تنهایی ام را تا تنها صدای درد دل مرا گوش کنی و در این سکوت عاشقانه تنها درد دل مرا بشنوی و احساس کنی بگو عزیزم ، هر چه دل تنگت خواست به من بگو تا قلب عاشقم حرفهای تو را درک کند لحظه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 07:36
درد عشق دردی در سینه ام دارم که مپرس درد عشقی در جان دارم که مپرس ، راه دشواری در پیش دارم که نگو دلم از دوری تو به درد آمده ، درد قلبم در این زندگی به جانم آمده درد دوری تو ، و درد.......... عزیزم بیا ، بیا در کنارم تا لا اقل دیگر این درد دوری در سینه ام نباشد خودم درد دارم ، پس این درد دوری را دیگر در قلب من نگذار...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 07:08
غوغایی فراتر از عشق آهای ، ای مردمان ، ای عاشقان ، ای راهیان ، ای صادقان ، ای عارفان… آهای من درد و دل دارم ، درد و دلی که خالی کردن آن برابر با شکسته شدن بغض دیرینه ام… آهای ای ستاره گان ، ای کهکشانها ، ای آسمان ، ای باران، ای ابرهای سیاه سرگردان ، خورشید درخشان… لحظه ای به من نظری اندازید ، می خواهم با همه شما درد و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 07:02
راز عشق روز شانزدهم راز عشق در این است که شریک زدگی ات را در چار چوبی که خودت می پسندی حبس نکنی .عیبجویی باعث تباهی می شود . همه چیز را همان طور که هست بپذیر ، تا هر دو شاد باشید .قانون طلایی این است : نقاط قوت را تقویت کن ، و ضعف ها را نه تقویت کن نه تقبیح . هرگز سعی نکن با سوزاندن ، جلوی خونریزی زخم را بگیری . راز...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1384 23:40
رفع زحمت حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم نه مهربان من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1384 23:07
بنویس از عشق عزیزم ای تو نویسنده روزگار ، ای تو عشق موندگار ، ای عزیز دلبرم ، ای نفس جان من ای تو امید زندگی ، ای هستی دنیوی ، ای مهتاب عشق من ، ای باران خون من تو که عاشقی ، تو که دلداده ای ، تو که قلبت را به من سپرده ای چرا باید از تنهایی بنویسی تنهایی راه دیگری است ، تنهایی ساز دیگری است ، تو که عاشقی از عشق بنویس...