روزی، بر فراز چراگاهی بزرگ ،
گوسفندی با بره اش در حال چرا کردن بودند.
عقابی بالای سر این دو چرخ می زد
و با چشمانی پر از گرسنگی گوسفند وبره اش
را بر انداز می کرد و می خواست به پایین بیاید
و شکارش را بگیرد. اما در همین
حین عقاب دیگری در آسمان پدیدار شد
و بر بالای سر گوسفند و بره به پرواز در-
آمد . هنگامی که ای دو رقیب همدیگر را دیدند
با فریاد های خشم آلود جنگی تمام عیار را آغاز کردند .
گوسفند نگاهی به بالای سر خود انداخت و شگفت زده شد.
سپس به بره ی خود رو کرد و گفت :
" چه شگفت کودک من!
این دو پرنده شکوهمند با هم نبرد می کنند
تا از مقدار بیشتری از آسمان بهره مند شوند !
آیا وسعت این فضای بیکرانه برای هر دوی
اینها کافی نیست؟ بره ی کوچک من!
ای کاش هر چه زود تر بین برادران بالدارت
صلح و دوستی بر قرار باشد!"
وبره در حالی که معصومانه به آن دو عقاب می نگریست
این آرزو را در قلب
کوچک خود تکرار کرد .
(جبران خلیل جبران)
سلام.
خوبی؟
به منم سر بزن و نظر بذار .
خوشحال میشم.
سلام... مرسی که اومدی پیشم... بازم به من سر بزن...
من آپ کردم
منتظرم ( البته برای نظرت )
زود بیا. خدافظ
سلام.
همسفری" با تفکر بالا و اهل علم و دانش با کوله باری از معرفت" که همراهیتان کند، متفاوت از دیگران نیست. بسیاری از ماها درحوزه خصایل و مهارت های انسانی با هم شبیهیم اما همراه نیستیم و این بدلیل آنست که همراهی دو یا چند انسان انگیزه های فراتر از فرهیختگی، خرد و اندیشه میخواهد و آن عالم (دل) است. شما آیا بدل ایمان ندارید که بر نشمردید؟
منو تو یکی بودیم ، یکی بود یکی نبود
سلام
هر کسی تو زندگیش برای یه نفر مینویسه برای یه نفر نفس می کشه و برای یه نفر ....
مهم اینه که اون یه نفر رو خوب پیدا کنی و ارزشش رو داشته باشه
ممنون که بهم سر زدی
مندیرتم
سلام دوست من
وبلاگ خیلی جالبی داری امیدوارم همیشه موفق باشی
سلام بانو.........امیدوارم که همیشه سبز باشی....قشنگ و زیبا بود......خوشحال میشم سر بزنی به من.... .
تا تو رفتی باغبان غصه ها ......در کویر سینه ام الاله کاشت...دستهایم از تهی سرشار بود .....چشمهایم کوله باری گریه داشت............................::::دلم برای سکوت شب همیشه تنگ است::::::...
سلام بانوی عزیز
تنها برای تو می نویسم .... زیبا نوشتین .
خدایا تو را شکر میگویم به آنچه که به من داده ای چون نعمت است
و تو را شکر میگویم به آنچه که به من ندادی چون حکمت است
و خدایا به من بیاموز که پی به حکمت های تو نیز ببرم تا ناشکریت نکنم.
شاد و سربلند باشید .
سلام
ازینکه به وبلاگم اومدی و نظر دادی ممنونم
ولی شما اگه صفحّه اول وبلاگتونو سبکتر کنین خیلی بهتره چون آدم جونش گرفته میشه بیاد سر بزنه من میخواستم برم بعدش گفتم یک نظر بدم و برم خلاصه آمار باز دید کنندت میاد پایین
موفق و پیروز باشی
بای
ما همان کودکانی هستیم که "عمو زنجیر باف" بازی میکردیم و "گرگم به هوا" ، و چقدر میخندیدیم ... کودک دلم بیقرار گذشته هاست.. کودک دلم باز هوای کودکی هایم را کرده.. کودک دلم گریه میکند و میخواهد"عمو زنجیر باف"بازی کند . کاش دوباره کودک بودم کاش دوباره بازی میکردم کاش دوباره داد میزدم : عمو زنجیر باف زنجیره منو بافتی؟.. جوابم را بده ... بگو : بعله .. بیا تا دوباره کودک باشیم . جوابم را بده تا کودکان دلمان دوباره بازی کنند
سلام سال نو مبارک ........ زندگی با بعضی چیزا رنگش عوض میشه یکیش عشقه ... زندگی با بعضی چیزا قابل تحمل میشه یکیش عشقه ....
شادزی...
سلام زیبا .مرسی خیلی قشنگ بود