برای توومهربانی هاوخستگی هایت

عزیزحرف بزن حرفهای توخوب است

برای این دل خسته هوای توخوب است

چه چیزبهترازاینکه خودخودت هستی

چه چیزبهترازاین

بگوچگونه بگویم که چقدرآینه ای

بگوچه چیزبریزم به پای توخوب است ؟!

برای خستگیت دستهای من باتوست

برای خستگیم شانه های توخوب است

بیاقدم بزن آهسته پابه پای دلم

که هرکجابروم پابه پای توخوب است

چه قدرجزتوغریب است هرکه می بینم

چه قدرخنده دیرآشنای توخوب است ...

مرادرچشمانت آر... من تازه متولد شده ام

Yahoo Massenger 7.0

 

Downloud

             

 بهــــــــترین هـــــــدیـــــــه خداونــــــــد


در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود،در حالی که بغض گلویم را گرفته بود
 
و
از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم،در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند
 
،در
حالی که هنوز غم جدایی از عشق گذشته در دلم نشسته بود ، در حالی که دیگر

امیدی به
ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید به زندگی به رویم بسته شده بود ، در
 
حالی که
آسمان دلم پر از ابرهای سیاه سرگردان غم و غصه بود ، در حالی که آرزوی
 
مرگ از خدای
خویش داشتم ، در حالی که دیگر دستهایم طاقت این را نداشتند که یک
 
کلام نیز از عشق و
عاشق شدن بنویسند در حالی که هوای قلبم گرفته و سرد شده بود،
 
خداوند هدیه ای را به 
من داد که زندگی مرا آرام و پر از امید کرد… به باغچه دلم

زیباترین و خوشبوترین گل را 
هدیه داد، به آسمان تیره و تارم مهتاب روشن بخش و
 
ستاره درخشانی را هدیه داد ، در
جاده های خسته و خالی ام همسفری با دلی پر از

محبت و مهربانی هدیه داد ، به دل پر از
سکوت و پر از غمم نیروی عشق را عطا کرد،
 
به دستهایم قدرت این را داد که هر چه
میخواهند از عشق بنویسند و بهترین و

زیباترین جملات را برای عشق بگویند ، به پاهایم
قدرت این را داد که بتوانند در

 جاده های پر از عشق قدم بزنند و به وجودم اراده عاشق
شدن را داد، آری او یک

فرشته زیبا ومهربان را به زندگی ام هدیه داد! آن فرشته را مانند
باران عشق کرد

و بر روی من نازل کرد تا تن غم زده و خسته مرا بشوید و جانی دوباره و
طراوت

عاشقانه ای دوباره به من ببخشد… آن فرشته را مانند گلی کرد و در گلدان طاغچه

قلبم گذاشت تا عطر و بوی عاشقانه اش حال و هوای خانه دلم را دگرگون کند!

آن فرشته
را تمام زندگی من کرد ، قلب آن فرشته را در قلب من طلسم کرد ، و در های
 
قلبم را بر روی
او بست و کلیدش را نزد خود نگه داشت! هدیه ای که خداوند به من

 داد ، آرزوهایم را زنده
کرد ، دلم را پر از امید و دل گرمی کرد! هدیه ای داد که از گل

هم زیباتر بود ، از خورشید
نورانی تر بود و از ستاره درخشانتر! و این هدیه بهترین
 
چیزی بود که خداوند در تمام
زندگی ام به من داد! آری او خوشبختی را به من داد ، او
 
عشقی دوباره را به من داد ! سپاس
آن خدایی که زندگی دوباره به من بخشید ، بهترین
 
هدیه دنیا را به من داد ، و قلبم را آرام و
پر از عشق کرد ! سپاس آن خدایی که عشقی
 
پاک و واقعی و بدون ریا و بی پایان را به من
هدیه کرد ! پس خداوندا کلید قلبم را تا

پایان زندگی ام ، تا ابد و برای همیشه نزد خود نگه
دار تا من نیز با مهر و محبت و
 
عشق خودم آن قلب سرخ را که به من هدیه دادی در قلبم
نگه دارم!




عزیز راه دورم دوستت دارم





کدامین گناه؟؟

   

کدامین چشم                                   

مرا به راهت نشان خواهد کرد ؟

                                      ـــ دو قدم جلوتر  کنار چشمه ـــ

کدامین پلک بر در چوبی خانه ام خواهد کوبید مشت بر در ؟

                                      ـــ خانه ات ویران خواهد شد ـــ

من نیز می دانم خانه ای چوبی قدمگاه ات نخواهد شد

                                                      و من نیز خواهم گریست

 اما کدامین چشمه ؟

                        من تو را دریا خواهم دید

                                         ـــ شاید گاهی تو را مرداب ببینم ـــ

                        ــ صدایت خواهد آمد ـــ

                  اما کدامین نگاه و پلک ؟؟